رسته‌ها
یاد نامه شیون فومنی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 34 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 34 رای
شیون فومنی از شاعران محبوب ومشهور گیلان و خطه شمال در سوم دی ماه 1325 در شهرستان فومن دیده به جهان گشود .......
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
76
آپلود شده توسط:
smmk
smmk
1388/11/05

کتاب‌های مرتبط

سفر در عمق خاطره ها
سفر در عمق خاطره ها
0 امتیاز
از 0 رای
نوستراداموس یا جادوگر مرموز
نوستراداموس یا جادوگر مرموز
4.3 امتیاز
از 19 رای
تذکره خوان نعمت - جلد ۱
تذکره خوان نعمت - جلد ۱
4 امتیاز
از 2 رای
چرا از عدلیه بیرون آمدم
چرا از عدلیه بیرون آمدم
4.3 امتیاز
از 46 رای
مجمع الفصحا - جلد 4
مجمع الفصحا - جلد 4
4.7 امتیاز
از 31 رای
باقرخان سالار ملی
باقرخان سالار ملی
4.6 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یاد نامه شیون فومنی

تعداد دیدگاه‌ها:
10

منم کی پادشاه می ور گدایه
گلیم پاره می درویشِ قبایه
نه کویا عاشقم نه درّهَ پابند
جی بی جایی جهان می جاجیگایه

برگردان فارسی:

جهان مسکن و مأوای من است...
منم که پادشاه در مقابلم گداست
و لباس درویشی ام گلیم پاره است
نه عاشق کوهم نه پابند درّه
از بی مأوائی جهان مسکن و مأوای من است

یادش گرامی
او رنگ دریا بود رنگ برگ شالی از مردم درد آشنای این حوالی
طوفان عشقی بود و باران محبت بارید بر گلبوته های خشکسالی
او با صفا بود و دلی هم با صفا داشت در سینه اش از هرچه غیر از عشق خالی
دیدم که چشمان شقایق گریه میکرد در کوچ غمگین غزل گوی شمالی
برگردان فارسی شعر می گیلان شیون فومنی
به کدام ستاره نظر اندازم که برق چشمان ترا نداشته باشد ؟
سر بر دامن کدامين زمين بگذارم که عطر زانوي تو از آن برنخيزد . ؟
آبله کف پايم سوغات ايام پا برهنگي من است . از کدامين کوچه بگذرم که بوي کودکيم را ندهد؟
بياييد اي دوستان دوران همبازي من ! کمي هم ناز مرا بکشيد ، نگذاريد شانه ام به چانچو (چوبي که بر دوش مي گذارند و دوزنبيل از دو سر آن مي آويزند تا باري را به سامان برسانند کولي رايگان بدهد!
نگذاريد من غمگنانه ، پس پشت خاطرها پرسه بزنم
نگذارید خونم را شاليزار به زالو بخوراند .
براي کدامين آينه ، سفره دلم را بگشايم که شادي را از او نگيرم و گره بر ابروانش نيندازم ؟
چشمانم سياهي مي رود پس سرمه خورشيد چه شده است ؟
نگذاريد دنيا براي چشمان کم سوي من پشت چشم نازک کند .
گيلان – آهاي گيلان ! دردم را نمي تواند چاره بکند حکيمي
که از داروهاي محلي تو دست نويس نسخه نداشته باشد .
علفهای هرز تا بالای قوزک پای شالیزار جوان شعر خواهد رسید
اگر برنج تو به بازوي شيون توانايي ندهد .
شیون فومنی ازشاعران برجسته شمال ایران است که در دوران حیاتش به علت سانسور انطور که شایسته ان بود شناخته نشد
گيلان ، اوي گيلان
کو ستاره فان درم تي چومانه سويانده ؟
کوزيمينا سربنم عطرتي زانويانده ؟
مي پاتان آپيله سوغات مي پابراندگي
کویتا کوچا دوارم می کوچیکی بویا نده
بائيد آي دس براران ئيپچه مي لبلا بيگيرد
هه چينه ي کول ده بدا مي شانه ، چانچويانده
یاد نامه شیون فومنی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک